جدول جو
جدول جو

معنی مترتب شدن - جستجوی لغت در جدول جو

مترتب شدن
مترتب گردیدن: فرجامیدن حاصل آمدن نتیجه بدست آمدن: ... چون مخالفان اضعاف مضاعف قزلباش بودند اثری بر سعی و کوشش ایشان مترتب نشد
فرهنگ لغت هوشیار
مترتب شدن
حاصل شدن، به دست آمدن، نتیجه شدن، منتج شدن
فرهنگ واژه مترادف متضاد

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

سامان یافتن منظم شدن نظم و ترتیب یافتن: تا بر هز طرفی مردان کاردیده تجربت یافته مرتب شوند
فرهنگ لغت هوشیار
بر افتادن ور افتادن ترک شدن: شده متروک ازان تصویر مانی شده منسوخ ازان تمثال آذر. (مسعود سعد)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مترنم شدن
تصویر مترنم شدن
ترنم کردن آواز خواندن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مشروب شدن
تصویر مشروب شدن
((~. شُ دَ))
آبیاری شدن
فرهنگ فارسی معین
شک بردن، شک کردن، دودل شدن، تردید کردن
متضاد: متقین شدن، یقین کردن، مطمئن شدن
فرهنگ واژه مترادف متضاد
زمزمه کردن، نجوا کردن، زیرلب خواندن
فرهنگ واژه مترادف متضاد
رهاشدن، ول شدن، متروکه شدن، ترک شدن
متضاد: آبادشدن
فرهنگ واژه مترادف متضاد
پراکنده شدن، متفرق شدن، آشفته شدن، پریشان گشتن
فرهنگ واژه مترادف متضاد
برخوردار شدن، بهره ور شدن، تمتع یافتن، منتفع شدن، بهره مند شدن، کامران شدن، کامیاب گشتن
فرهنگ واژه مترادف متضاد
شگفت زده شدن، حیرت کردن، متحیر شدن، تعجب کردن
فرهنگ واژه مترادف متضاد
ادب آموختن، تربیت شدن، فرهیخته شدن
فرهنگ واژه مترادف متضاد
تصویری از مرتکب شدن
تصویر مرتکب شدن
يقترف
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از مرتکب شدن
تصویر مرتکب شدن
Commit, Perpetrate
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از مرتکب شدن
تصویر مرتکب شدن
commettre, perpétrer
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از مرتکب شدن
تصویر مرتکب شدن
cometer, perpetrar
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از مرتکب شدن
تصویر مرتکب شدن
cometer, perpetrar
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از مرتکب شدن
تصویر مرتکب شدن
begehen
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از مرتکب شدن
تصویر مرتکب شدن
popełnić, popełniać
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از مرتکب شدن
تصویر مرتکب شدن
совершать
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از مرتکب شدن
تصویر مرتکب شدن
скоювати , вчиняти
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از مرتکب شدن
تصویر مرتکب شدن
ارتکاب کرنا
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از مرتکب شدن
تصویر مرتکب شدن
กระทำ , ก่อ
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از مرتکب شدن
تصویر مرتکب شدن
kutenda
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از مرتکب شدن
تصویر مرتکب شدن
לבצע , לבצע
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از مرتکب شدن
تصویر مرتکب شدن
犯す
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از مرتکب شدن
تصویر مرتکب شدن
범하다 , 저지르다
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از مرتکب شدن
تصویر مرتکب شدن
melakukan
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از مرتکب شدن
تصویر مرتکب شدن
begaan
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از مرتکب شدن
تصویر مرتکب شدن
करना , अपराध करना
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از مرتکب شدن
تصویر مرتکب شدن
commettere, perpetrare
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از مرتکب شدن
تصویر مرتکب شدن
অপরাধ করা , অপরাধ করা
دیکشنری فارسی به بنگالی